سرما خوردگی

سلام به همه دوستان

چند وقتی که به وب عسل ما نتونستم سر بزنم آخه زمستونه ، امان از این سرماخوردگی ، باز هم سرما خورده، بنده خدا از ما گرفته  و داره دارو مصرف می کنه، چند روز پیش بردمش دکتر ، اولش خیلی مشتاق بود و همش می گفت بریم دکتر ، آقا دکتره بهم شکلات بده ، آخه سابقه داشته ، وقتی رسیدیم آنجا تا نوبت ما بشه آنقدر حرف زد که همه رو متوجه خودش کرده بود ، این کیه؟ این چیه ؟ بابای این نی نی کجائه ؟ و.... خلاصه کلی شیرین زبونی می کرد ، وقتی پیش خانم دکتر (چراغعلی ) رسیدیم گریه رو سر داد ، و من یواشکی یه شکلات به دکتر دادم تا بهش بده وقتی معاینه اش تموم شد ، دکتر بهش گفت دیگه تموم شد رها هم با گریه می گفت دیگه تموم شد ، دیگه تموم شد

دکتر گفت گوشش تورم داره و باید آنتی بیوتیک بخوره ، عزیز ما کلاً دارو رو خوب می خوره ولی این نوع آنتی بیوتیک رو با هزار کلک و قشقره می دیمش ،فکر کنم خیلی بد مزه باشه  دیروز هم به مهد کودک نرفت آخه خانوم خانومها شب قبلش نه خودش خوابید و نه گذاشت مامانیش که بنده باشم بخوابم نمی دونم چش بود ، خیلی بی قرار بود ، صبح که می خواستم برم اداره دیدم از خستگی نمی تونم برم و رها هم داره هفت پادشاه رو خواب می بینه ، خلاصه اون روز رو بی خیال اداره و مهدکودک شدم و حسابی هر دو تامون حال کردیم و جونم بهتون بگه تا ساعت 11.5 خوابیدیم !!!

امروز قراره تو مهدکودکش به مناسبت روز یلدا از دخمل گلمون عکس بگیرن ، خدا کنه بد قلقی نکنه ،