صحبت مامان با دخترش
خدا را شکر عزیزم حالت خیلی بهتر شده فکر کنم خارشت کمتر شده ، بعضی اوقات شیطونی می کنی یواشکی میری یه گوشه و زخماتو می کنی وقتی بهت میگم چکار می کنی میگی دارم می کنم!!! و من باز باید بهت بگم دخترگلم نکن ، جاش میمونه و...
بعد می برمت جلوی آینه و کرم مخصوصی رو که دکتر داده برات می زنم تا جای زخمهات نمونه ، البته به این هوا که دارم برات خال می گذارم و تو هم که عشق می کنی
یا به من میگی ، مامانی شبت ( شربت ) بخولم (بخورم) تا خوب بشم ، یا وقتی عطسه می زنی می گی ، سما خودم ( سرما خوردم ) قص بخولم ( قرص بخورم ) تا خوب بشم .
عاشق باز کردن قرص هستی ، البته این کار خیلی خطرناکه و همش باید حواسم بهت باشه ، ولی فکر کنم خودت هم فهمیدی قرص چیز بدی اٍ ، فقط عاشق باز کردنشی و قرصها رو می ریزی تو سطل آشغال ، یا به من می دی
عاشق کیف من بیچاره هم هستی ، هر چی تو کیفم هست ، خالی می کنی ، پولهای توی کیفم رو می گیری همه رو پخشو و پلا می کنی ، چند روز پیش سکه پول رو به من دادی و گفتی مامانی بگیر ، البته بهت یاد دادم که سکه چیز بدی اٍ باید دست نزنی
چند روز پیش عکساتو از توی کیفم گرفته بودی آنقدر ذوق کرده بودی که نگو ، همش می گفتی این منم ، من ، اگر بدونی با چه کلکی عکسهارو ازت گرفتم ، عکس بابایی رو که کاملاٌ مچاله کردی و...
کنترلهای تلویزیون ، کولر و... رو می گیری و محکم ، تق ، تق روی میز تلویزویون می زنی که باطریهاش در بیان ، وقتی همه رو خالی کردی خیالت راحت می شه ، چسب هم فایده ای نداره ، آنقدر ناقلایی که بازش می کنی
وقتی قهر می کنی میری تو اتاق و در رو می بندی
خیلی کارهای دیگه می کنی که دیگه یادم نمی یاد .
خلاصه جیگر ما خیلی بلا شده ، دوسسسسسست دارررررررررررم عزززززززززیزززززززم
راستی عزیز گلم از چند روزدیگه می خوام کمتر بهت شیر بدم ، تو دیگه بزرگ شدی و دیگه باید غذا بخوری ، آخه من چه جوری تو رو از شیر بگیرم خیلی خیلی وابسته به شیر مامانی هستی
خدایا کمکم کن که دختر گلم زیاد اذیت نشه ایشالله