مرواریدهای رونیا جون
سلام به همه دوستان خوب و عزیز خودم
دختر گلم رونیا جون پنجمین مرواریدش هم در آمد ، وای که چقدر شیرین و دوست داشتنی شده ، خانوم خانومها چند قدمی راه می ره ، این روزها صبح ها زود بیدار می شه و آنقدر از خودش صدا در میاره ، یعنی مامانی بیا منو بگیر و من مجبورم صبح زودتر اونو مهدکودک ببرم ، کلی کارهای جالب می کنه ، خودش دوست داره غذا بخوره ، مثل رها ، پلو مرغ رو خیلی دوست داره ، قرمه سبزی رو هم همینطور ، عاشقه بیسکویت و متاسفانه شیرینی جاته ، برعکس رها که زیاد اهل شکلات نیست و بیشتر شکلات تلخ می خوره ، رونیا خانوم زیاد شکلات می خوره ، خونه ماد رجونش میره ، قاتل آبنباته مادرجونه ، و همش باید از دستش قایم کنیم
وقتی می گم برو رها ر و بیدار کن ، می ره تکونش می ده و بهش می گه دَ دَ
وقتی در یخچال باز می شه ، تند تند چهار پا میاد و داخل یخچال می شینه
وقتی بهش می گم جیش کردی یا نه ، شلوارشو پایین می کشه
خلاصه این کوچولوی ما خیلی بازیگوش و شیطون شده ، و 14 روز دیگر هم هم یک سال و سه ماهش پر می شه ، وای که چقدر زود گذشت
تا بعد