2 سال 5 ماهگی
سلام به همگی
سال نو در راهه و همه منجمله من خیلی کار دارم ، خونه تکونی ، خرید عید ، مهمونی و... گفتم مهمونی ، فردا سالگرد عقدمونه و قراره پنج شنبه 22/12/92 یه جشن کوچک طبق روال هر ساله بگیریم ، 4 سال از ازدواجمون می گذره ، خدایا شکرت ، هم همسر خوبی و هم یه دختر ناز و شیطون بلابه هم دادی، انشاءالله که لایق این همه محبت باشم
رها این روزها خیلی شنگوله ، هر روز بعداز ظهر ها به اتفاق هم می ریم بازار ، تو مهد کودک هم جشن و مراسم بخاطره سال نو دارن و حسابی بهش خوش می گذره ، کلاً سرش شلوغه
حسابی شیطون بلا شده ، یه کارها و یه حرفهای می زنه که نگو ، تازگیها به عروسکهاش خیلی علاقه نشان می ده ، شبها موقع خواب تمام عروسکهاشو روی تخت می شونه و به من میگه بیا برام کتاب بخون ، اگه یه عروسکش نباشه ، میگه ... گناه داره برم بیارمش ، تنها می مونه و.... در ضمن عروسک خرسی شو بیشتر از همه دوست داره و موقع خواب بغلش می کنه
تو دستشویی رفتن عزیز دلم یکم اذیتم می کنه و دیر به دیر می ره ، تازه حتماً باید با هو هو چی چی بره ، این فن رو از سی دی کتی یاد گرفته و وقتی می رسه میگه ایستگاه دستشویی و میره .....
تازگیها دستش (با پا بلندی ) به آب سردکن یخچال می رسه و هر دم با یه لیوان سر یخچاله !!
غذای مورد علاقش ، باقلا پلو با گوشت یا ماهیه و البته ساک مادرجون !! اگه هر روز بهش بدم کمشه ، هر قاشقی که می خوره باید یه باقله روش باشه !!
غذاهایی که کمتر دوست داره ، غذاهای شیرین مثل کشمش ته چین ، خورشت فسنجان ، سوپ
راستی نگفتم لباس عید دختر گلم ، یه سارافون کرم قهوه ای با یک زیر سارافونی نباتی و کفش سفید البته دیروز رفتم براش جوراب شلواری نباتی بخرم که تا الان پیدا نکردم
وای الان باباش بهم زنگ زد گفت رها صبحانه نخورده و یکم بد حاله ، و بردش مهد کودک
خدا نکنه دوباره سرما بخوره انشاء الله