رهاسادات  رهاسادات ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
رونیا ساداترونیا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

نفس های مامان و بابا رها و رونیا

صحبت مامان با دخترش

1392/1/22 12:12
نویسنده : مامان
95 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز گلم دیشب نمی دونم چت شده بود تا ساعت 1.5 شب نخوابیدی و همش بهانه می گرفتی ،  کلی هم آخر شب گریه کردی ، آنقدر گریه کردی که فکر کنم بچه همسایه رو بیدار کردی آخه صدای بچه شون در آمده بود ! همش از بغل من به بغل بابایی می رفتی و بر عکس ، خلاصه خودت هم نمی دونستی چی می خوای ، بعد از کلی بهانه گرفتن و شیر خوردن ، روی بغلم خواب رفتی ، البته نصف شب هم چندین بار بیدار شدی ، الان که سر کارم یکم نگرانتم ، خدا جون دختر گلم مریض نشه ها

یکم از کارهای خوشکل و شیرین زبونیات بگم که وقتی بزرگ شدی قاه قاه بخندی خنده

تازگیها هر چیز رو که می بینی می گی این چیه ؟  سوال من هم باید همه رو جواب بدم ، وقتی به همه سئوالاتت جواب دادم ، باز دوباره همونها رو سئوال میکنی !

کلی صحبتهای قشنگ می کنه البته با فرهنگ لغت مخصوص خودت مثلاً

بغل ........ بخل

پارک .........پاک ( دیروز بردمن پارک و بهت می گفتم کجا بریم می گفتی پاک ، پاک - عباسی ( تاب تاب عباسی )

از تاب تاب عباسی ، فقط عباسی رو می گی 

تازگیها بابایی رو بابا جون می گی

من رو مامان یا محبو جون می گی یعنی محبوب جون

سامان رو سا می گی

صهبا،  هستی ، پوره ، گوجه ، خیار ،  پاشو ، عمو ، این چیه ، سی دی و... ( دیگه یادم نمیاد ) درست ادا می کنی

همین الان که دارم این مطلب رو برات می نویسم ، مادرجون زنگ زد و گفت داری گریه می کنی و مادرجون هم می خواد بره بیرون یک کار واجب داره ، پیش پرستار جدید هم نمی مانی

بعد از کلی صحبت کردن با مادرجون ، خاله جون و بابایی ، بابا جون تو رو به محل کارم آورد ، تو محل کار، اول غریبی می کردی ، من همه جای محل کارم رو بهت نشون دادم تا بدونی من روزها کجا می روم و تو دختر گلم را تنها میگذارم . بعد از نیم ساعتی که پیش من بودی ، مامان جون از بیرون آمد و بردمت خونه مامان جونت.

عزیزم ببخش از این همه رفت و آمد ، خیلی خیلی دوست دارم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

.
22 خرداد 92 18:32
این پیام ماله من نیست ولی بخونش تورو امام زمان قسم میدم این پیام رو بخون.دختری از خوزستان هستم كه پزشكان از علاجم نا امید شدند،شبی خواب حضرت زینب(س)را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا كردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم،این پیام به دست كارمندی افتاد اعتقاد نداست كارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست آورد به دست كس دیگری رسید عمل نكرد پسشرو هز دست داد.اگر به حضرت زینب(س) اعتقاد داری ابن پیامو واسه 20 نفر بفرست......20 روز دیگه منتظره یك معجزه باش تورو خدا بفرست.