رهاسادات  رهاسادات ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
رونیا ساداترونیا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

نفس های مامان و بابا رها و رونیا

خاطره یک بعدازظهر پنج شنبه

1391/8/1 12:46
نویسنده : مامان
233 بازدید
اشتراک گذاری

بچه ها جونم سلام

چند روز پیش من و مامانی رفتیم خونه مامان جون ، آخه عمه جون هانیه ام زنگ زده بود به مامانی و گفته بود رها رو بیار من ببینمش  ، دلش خیلی برای من تنگ شده بود ، وقتی آنجا رفتیم ، با پریناز کلی بازی کردم ، من پریناز رو خیلی دوست دارم آخه اون هم مثل من همش می خندهقهقههقهقههقهقهه

بعد از کلی بازی ، بابایی آمد دنبالمون ، همگی رفتیم پارک ، خیلی خیلی خوش گذشت ، بابایی منو برد پیش بچه ها ، همه داشتند بازی می کردند ، من هم تاب بازی کردم ، وای چقدر تاب بازی کیف داره ، مامان جونم کلی ازم فیلم و عکس گرفت ، من فقط  تاب مخصوص بچه ها رو سوار شدم ، بقیه بازیها سرسره ، ماشین بازی و....  نمی تونستم بازی کنم آخه من هنوز خیلی کوچولویم

آخ خدا جون ، زودتر منو بزرگ کن ، که خودم تنهایی با وسایلها بازی کنم .

بعد از کلی بازی ، رفتیم خونه مادرجون ، آنجا همه بودند ، دایی جون ها ، خاله جونها ، هستی ، دیانا ، انجا هم کلی شیرین کاری کردم ، بعدش دیگه نمی دونم چی شد ، آخه خیلی خوابم می آمد و گرفتم خوابیدم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)