دل درد رها
سلام به همه دوست
سلام به رها و رونیای خودم
چند روز پیش رفته بودیم خونه مادرجون بچه ها،آنجا کلی بازی کردندن ، وقتی دایی جون محمد آمد یک بسته پفک دستش بود رها خانوم که سر از پا نمی شناخت و من رها دائم به من نگاه می کرد و علامت تایید منو می خواست ، اصولاٌ به بچه ها پفک نمی دم مگر اینکه کسی برای آنها بخره ، خلاصه پفک رو خورد و یک دونه هم به اصرار رونیا گرفت ، ، یک ساعت بعدش دل درد شدیدی کرد به طوری که به خودش دائم می پیچید ، همش بهش می گفتم بازم پفک بدم ، جیغ می زد می گفت نمی خوام ، خلاصه مادرجون براش نبات داغ درست کرد و یکم آرام شد ، ولی احساس کردم نباید برای چند دونه پفک باشه ، وقتی خونه آمدیم گرفت خوابید ولی نیمه های شب باز با دل درد بیدار شد بنده خدا خیلی درد می کشید ، خیلی خیلی گریه می کرد ( رها گریه ، رونیا گریه ) ( وقتی رها گریه می کنه ، رونیا هم پشت بندش می زنه زیر گریه !!) احساس کردم باید ویروس باشه ، ساعت 2 نیمه شب بود که سراسیمه بردیمش دکتر ، رونیا خانوم که بیدار بیدار ، انگار نه انگار که ساعت 2 نیمه شبه ، تازه ذوق هم می کرد که داره میره بیرون ، خلاصه حدسم درست بود ، ویروس بود ، دکتر گفت برای پفک نیست ، همینو رو رها شنید و به همه می گفت برای پفک نبود که دلم درد گرفت ، دکتر گفته ویروس بوده ، امان از دست این بچه های شیطون
الحمدالله با خورد شربت ها خیلی بهتر شد و امروز به مهد کودک رفته
تا بعد خدانگهدار