رفتن به تالار
سلام به همه دوستان خوبم و بچه های گل و گلاب خودم
رها جونم دیروز بلاخره به نمایش حسنی و گاو خوش صداش رفتیم ، البته رونیا کوچولو را هم با خودمون برده بودیم همش بهم می گفتی چرا دیانا نمی یاد به خاله جون زنگ بزن ، سالن خیلی شلوغ بود و تمام صندلیها پر شده بود بلاخره دیانا هم آمد و شما دوتا صندلی جلو رفتید و من و خاله محجوب صندلی عقب ، رونیا جون مامان که خیلی زود خوابش برد ، خیلی دلم می خواست نگاه کنه ، آخه همش آهنگ و... بود ولی خوب دیگه چون از قبل نخوابیده بود تو بغلم آروم خوابید
شماها که خیلی خوشتون آمد و حسابی کیف کردین ، بعد از آنجا رفتیم خونه مادرجون آنجا هم هلیا منتظرتون بود حسابی سه نفری بازی کردین ، ساعت 9 شب بود که آمدیم خونه ، بعد از خورردن شام دنداناتو مسواک زدی و خوابیدی ، رونیا جون مامان که طبق معمول بیدار بیدار ، و تا خاموشی نزنیم نمی خوابه ، امان از این بچه ها