تولد رها
سلام به هم دوستان خوبم و دخترهای گل و گلاب خودخودم
امیدوارم که همگی خوب و خرم باشید ، چهارشنبه 95/7/7 تولد رها جونم بوده ، دختر گل و گلاب خودم 5 ساله شد ، می خواستم زودتر این خبر رو بدم اما اینترنت در دسترس نداشتم ، دختر گل و گلاب خودم تولدت مبارک ، امیدوارم 120 سال بشی عزیز دلم
می خواستم تولد رها برای هفته آتی تو مهد کودک بگیریم اما به محرم خورده ، خیلی ناراحت شدم ، حالا باید محرم و صفر رو صبر کنم ، عزیز من هنوز این خبر رو نمی دونه می دونم یکم دلخور میشه که تولدش عقب افتاده ، ولی مراسمهای محرم هم خیلی محترم هستند و باید بهشون احترام بگذاریم ، یک چیزی رو که از خیلی وقت منتظرش بود و همش بهم می گفت بخر ، براش گرفتم ( شن بازی ) ، چند وقت پیش اینترنتی براش خرید کردم ، البته فرشته مهربون قراره کنار بالشتش بگذاره ، می دونم که خیلی ذوق می کنه ،
عزیز مامانی از وقتیکه شنیده محرم داره میاد منتظر ه دسته و عزاداری تو خیابونه ، ما روزهای محرم اکثراً بعداظرها خونه مادرجون بچه ها میریم و هر وقت دستجات سینه زینی از کنار کوچه رد میشه ، بچه ها رو می بر یم نگاه کنند ، شبهای آخر دهه محرم هم ، با بابای بچه ها میریم ، خیلی رها دوست داره ، رها جون کم کم داره معنی این شبها رو می فهمه اما رونیا کوچولوی من هنوز نه ، امیدوارم همه ما دلیل اصلی این عزاداریها رو بفهمیم و به بچه هایمون دلیل این کارها رو بگویم .
از رونیا جون براتون نگفتم که خیلی شیطون شده ، چند روز پیش خونه خاله جونش دوره رفته بودیم ، تا آهنگ گذاشتند ، فقط وسط داشت می رقصید البته رها خانوم هم پا به پاش همراهیش می کرد ، عاشقه آهنگه ، جالب اینکه با ریتم هر آهنگ می رقصه ، اگه آهنگ آروم باشه ، آروم می رقصه و اگه ...
خلاصه این شیطون بلاها ، تموم زندگی ما هستند و با حضورشون زندگی ما رو شاد شادتر کرده اند